م.ر .ت.ض.ی

ساخت وبلاگ
سلوووم اقا یه سوال من و مرتضی باهمیم همه چی هم خوبه من عاشقش نیستم ولی حداقل ازهمه اونایی که میشناسمشون بیشتر دوسش دارم من یه زمانی واسش میمردم اونقدر دیوونه بازی کردم و کارای احمقانه ازم سر زد واسه به دست اوردنش که وقتی یادم میوفته خنده م میگیره! ولی الان اندازه اونموقع عاشقش نیستم یعنی اگه نبینمش دیگه نمیشینم گریه کنم  به خودشم گفتم اندازه اونموقع عاشقش نیستم اون میدونه ولی من عذاب وجدان دارم اینکه اون دوستم نداشت و الان داره واسم هرکاری میکنه اینکه منم با بدجنسی هرچیزی  ازش میخوام  اونم انجام میده باعث شده فکر کنم یه ادم بدم :( من بهش گفتم قضیه ازدواج و کلا فراموش کنه من میدونم اگه 1000 دفعه خودکشی هم بکنم مامانم راضی نمیشه چندروز پیش دیدم شماره مرتضی رو معلوم نیس از کجا اورده تو گوشیش با یه اسم بد ذخیره کرده.... خب من اینارو به مرتضی میگم ولی اون میگه  ایشالا درست میشه من سعیمو میکنم من دارم از عذاب وجدان میمیرم اهنگ ادامه مطلب هیچ ربطی به موضوع نداره ولی گوش کنید! ادامه مطلب م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 200 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

سلووم   این سلوم دادن منم شده یه داستان بعضی وقتا که ناراحتم و میخوام پست بزارم میگم یعنی الان باید بنویسم سلوم یاا سلوووووم یا سلام؟ الان ناراحتم یه جور بد هنوز کارا درست نشده دیشب رفتم پیش صاحبکاره گفتم اگه قرار نیس کار اینجا راه بیوفته من برم دنبال یه کار دیگه گفت دست من نیس که ولی 90درصد اخر هفته ی دیگه کار برش میزنیم میگم خب یه کم از حسابمو بده میگه فعلا موجودی نداریم... شدیدا کسل و بهم ریخته م با مرتضی هم همه چی تقریبا خوبه تقریبا که نه کلا خوبه میگیم میخندیم من هی غر میزنم و غر میزنم و غر میزنم اونم هی هیچی نمیگه و میخنده! این خودش کلیه !یکی از ویژگی هایی که دوست داشتم طرف مقابلم داشته باشه همینه چون!پریروز با سونیا تو اون سرما رفتیم امامزاده اسماعیل نفری یه پیتزای بزرگ سفارش دادیم اومدیم نشستیم تو حیاط تو. اون سوز و سرما پیتزا خوردیم!یه همچین دیوونه هایی هستیم ما! دیگه نشسته بودیم که مرتضی زنگ زد وسط حرف زدنمون  یه گربه با سرعت اومد  سمت من منم یه جییییغی زدم که مرتضی اونور ترسیده بود بهش که گفتم گربه بود دوساعت داشت میخندید! فرداشم با مامان رفتیم شهریار یه کم پارچه احتیاج م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 186 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

 سلوووم بازم ازاون سلوم ناراحتا! چقدراین ماه صفرماه مذخرفی بود خداروشکرتموم شد همه چی تقریبا ارومه مرتضی واسم یه انگشتر خریده که زیاد دوسش ندارم ولی بهش گفتم خیلی دوسش دارم ! اینه: کلیک فرداش رقتم یه لاک هم رنگ نگین انگشتره خریدم,لاکه رو دوست دارم کلا عاشقشم خیلی وقت بود میخواستم یه لاک این رنگی بگیرم دیگه لاکه رو که گرفتم به مامان لاکه رو نشون دادم مامانم یه پارچه چرم رنگ لاکم داشت تو مغازه که داد بهم گفت واسه خودت یه بارونی بدوز دیگه قیافه من اینجوری :))))))) تو این چندروز میدوزمش! شبشم که میشد پریشب موهای مامان و رنگ گذاشتیم همون شب بهنام باز پیام داد نمیگم چیا گفت فقط تا ساعت5 صبح گریه کردم و بعدش خوابم برد صبح با صدای تلفن بیدارشدم چشمام اینقدر باد کرده بود که قیافه م تابلو بود تا صبح گریه کردم از سردرد داشتم میمردم ظهرم کلاس داشتم اینقدر چشمام باد کرده بود که قیافه م اصلا عوض شده بود شاگردمم با دوست پسرش بهم زده بود اونم گریه کرد که دیگه سردرد من دوبرابر شد اومدم خونه خوابیدم تا شب جواب مرتضی رو هم اصلا ندادم گفتم حوصله ندارم اونم بیچاره مونده از دست من چیکار کنه دیشب میگف م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 163 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

تا حالا شده یکی یه کاری کنه و شما از دور بگید خاک برسرش اگه من بودم فلان کارو میکردم یااگه من بودم فلان کارو نمیکردم یا واقعا که چقدر ضعیفه چرا داره فلان کارو میکنه؟؟؟ واسه هممون این اتفاق افتاده که از دور واسه کسی دیگه اینجوری بگیم ولی تا حالا شده که حالتون خیلی بد باشه و اصلا ندونید دارید چیکار میکنید؟؟ تاحالا شده پشت سرهم کارای احمقانه بکنید ؟؟ تا حالا شده کارایی بکنید که از دور بهتون بگن عههه چرا اینکارو میکنی؟ چرا فلان حرف و فلان جا نزدی؟ چرا باز فلان کارو کردی؟؟؟ شده دیگه, واسه هممون شده که تو این حال باشیم وسط گل گیر کنیم و نتونیم حرکت کنیم نتونیم جواب نگاها و حرفایی که با تمسخر بهت میزنن و میگن چرا فلان اشتباه و میکنی بدیم من الان اونجام... وسط یه باتلاق وایسادم و هی دارم کارای احمقانه میکنم..... شایدتو دلتون بگید چرا به بهنام فکر میکنی؟؟ من جای تو بودم اصلا بهش فکر نمیکردم من اگه جای تو بودم گریه نمیکردم واسش من اگه جای تو بودم جوابشو نمیدادم....   من الان وسط همون گلیم که گفتم....  پ ن:معصومه جون من سه تا ادرس از تو دارم که هیچکدومش برام باز نمیشه یکیش هست ولی اخرین مطل م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 184 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

من حتی نمیتونم خوشبخت نباشم

حتی حق این و ندارم که بشینم گریه کنم

یا اصلا کم بیارم و بخوام خودمو بکشم.......

لعنت به تو بهنام

لعنت به خانواده م

لعنت به من که میترسم همه چیزو بزارم و برم....

م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 144 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

طرف اومده میگه تو قبل از اینکه بهنام زن بگیره باید ازدواج کنی

اونوقت اون زن میگیره بچه دار میشه  همه میگن این مونده توخونه!

باکی باید از دواج کنم؟

با شوهر سابق دوستم که یه هرزه بود و به خودش اجازه داده بیاد خواستگاریم!؟

یا با پسر عصبی همسایه؟

یا اقای محترمه خودرگیر؟

یا مرتضی که بدنام ترین پسر محله مونه؟

م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 191 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

سلووم یه کم بهترم! انگار دلم چندروزتنهایی میخواست! این سه روزو میرفتم مغازه م و تنها مینشستم کنار پیکنیکم واسه خودم قهوه درست میکردم واهنگ گوش میدادم ساعت6 هم که دیگه هوا خیلی تاریک میشد برمیگشتم خونه یه تیکه پارچه ی قرمز اکلیلی از یه لباس مشتری مونده بود اونم نخواسته بودتش بااون یه پیراهن دخترونه دوختم  اول میخواستم بدمش به مرتضی بدتش به بچه خواهرش ولی خب گفتم شاید خانواده ش یه فکر دیگه کنن حالا ببینم کدوم بچه ای صاحبش میشه! اون پارچه سبز چرمه رو که مامان بهم داده بودم برش زدم میخوام کلشو لایی حریر بزنم که ندارم فعلا ,با مامانمم حرف نمیزنم که بخوام برم ازش بگیر خودم چند روز دیگه میرم میخرم. دیروز که تو مغازه نشسته بودم با خودم میگفتم چه خوب که اینجارو دارم حداقلش اینه که اگه نخوام خونه باشم اینجارو دارم که بیام و تا شب تنهاباشم من هیچوقت قبلا این شرایطو نداشتم این خودش واسم کلیه!  این چند روزشبا اصلا نمیتونم بخوام سونیا که میره مدرسه من تازه خوابم میبره ساعت11 هم بیدار میشم و میرم مغازه! میدونید جالبیش چیه؟؟ اینکه خانواده من اصلا نمیفهمن من حالم چقدر بده! دیشب تا صبح بیدار بودم سا م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 221 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

۲۱اذر روز خیاط مباااااااااااااارک!


م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 182 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

سلووووم  خداروشکر خوبم  فقط گشنمه.  :( تصمیم خیییییلی جدی گرفتم که وزنمو کم  کنم دوتا دوستای اینجا که عکسمو دیدن میدونن که من تپلم !!!!!! شایدم  چاقالو! یا به قول فاطی توپولو!!! خلاصه که میخوام لاغرشم الان روز پنجممه  برنامه خاصی ندارم فقط دارم کم میخورم  شامم حذف کردم و فقط گوجه و خیار میخورم قند و که در روز با چایی خیلی میخوردم و کردم روزی یکی یا دوتا ورزش نمیکنم اصلا ،ولی  تصمیم دارم تو خونه دراز نشست برم  با توتال کر! با مرتضی هم هی بد نیس چی بگم؟ بگم من یه ادم بدم که مرتضی رو دوست ندارم و فقط باهاش راحتم؟ بگم نگهش داشتم واسه خودم ولی دوسش ندارم؟ حتی نمیتونم تمومش کنم ازبس که باهام راه میاد ازبس که هرچی میگم صبوری میکنه کاش که مرتضی اینقدر بدنام نبود، شاید باهم خوشبخت میشدیم :( کاش دوسش داشتم مثل قبل مرتضی پیچیده نیس  یه پسر مهربونه که وقتی ناراحته میادخونهد و میشینه اهنگای علی بابا و ارشاد گوش میده وقتی خوش حاله میره بستنی و پفک میخره و میشینه  با خانواده ش ! اینقدر خوبه که وقتی ازش میپرسم داری چه سریالی نگاه میکنی  سریاله رو کلا واسم تعریف میکنه! خداحافظیاش مثل جناب خانه! خدددداف م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 143 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06

اقا سلوم علیکوم! خوبید ؟ من خوبم ! همه چی اروم نیس ولی  خب   خوبم! چون خیلی وقته نبودم میخوام اول تیتر چیزایی که میخوام واستون تعریف کنم و بنویسم !  مرتضی کار شب یلدا حسین اقای نفرت انگیز رژیم فاطی پ و نی نی تو شکمش ارزو هانیه دزدبدجنس اقا  این یه پست تقریبا طولانیه هرکی حال نداشت نخونه تهش اینه که من خوووبم! از مرتضی بگم که دوسه روز قبل از شب یلدا با هم بیرون رفتیم این دفعه با دفعه های قبل فرق داشت! ولی خب من هنوزم همون چاقالوی بدجنسم که دوسش نداره دوروز قبل از شب یلدا هم صاحبکارم زنگ زد و گفت کار اورده ولی باید برم یه هفته اونجا کار کنم و بعد بهم کار میده بیارم مغازه خودم اقا چشمتون روز بد نبینه کاپشن دخترونه بود  از این کاپشن پفکیا که توش پشم شیشه س و چندلایه س و خیل ضخیمه ! خیلی کار پرکار و وقت گیری بود خییییییییلیا!!!!! ولی خب بعداز یه ماه بیکاری همینم غنیمت بود و تا میومدم غر بزنم به خودم میگفتم خب اون ماهی که کار نداشتی و تو خونه هی غر میزدی رو یادت بیارو الان حرف نزن! ااقا این صاحبکارمن یه خانومه ولی تازگیا یه اقارو اورده و مثلا سرپرست کارش کرده این اقا م.ر .ت.ض.ی...
ما را در سایت م.ر .ت.ض.ی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khayatbashie بازدید : 191 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 3:06